تحصیلات عالی از آرزوهای هر پدر و مادری برای فرزندانش است اما همیشه آنگونه که فکر می کنیم و انتظار داریم ، اتفاق نمی افتد!
همش داشتم با خودم به این موضوع فکر
می کردم که اگه جواب کنکور بیاد و دانشگاه قبول بشم ، چجوری میخوام از پس هزینه
های تحصیلم بر بیام . اونقدر به این موضوع فکر کرده بودم که دیگه می خواستم قید
درس و دانشگاه رو بزنم و برم سراغ کار ، بعد فوت پدر خدا بیامرزم ، مامانم خیاطی
می کرد و خرج خونه رو به دوش می کشید اما دیگه روم نمیشد واسه دانشگامم ازش پول
قرض بگیرم ، حتی روم نمی شد توی چشماش نگاه کنم . دو روز دیگه جوابای کنکور میومد
و من بر عکس همه دوستام ، اصلا ازین موضوع خوشحال نبودم . یه روز که تو حیاط نشسته
بودم و داشتم به بازی ماهی ها توی حوض آب نگاه می کردم ، مامانم در خونه رو باز
کرد و در حالی که توی دستش یک دفترچه و چند تا برگه بود با صدای بلند فریاد زذ :
احمد جان ، خرج دانشگاتم جور شد ، پدرت هنوزم که هنوزه ما رو تنها نذاشته و به فکر
ما هست
.